پرفروش و کمفروش ترین تجهیزات ورزشی در دوران کرونا
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۵۶۸۷۳
به گزارش همشهری آنلاین به نق از روزنامه همشهری، ورزش و فعالیتهای ورزشی از اولین ممنوعیتهای دوران کرونا بود و این تعطیلی در کنار زیانی که به سالنهای ورزشی و استخرها وارد کرد، بازار لوازم ورزشی را نیز با رکودی سنگین مواجه کرد. باشگاههای ورزشی به دلیل تجمع و تماس نزدیک مراجعان، کانون کرونا تلقی میشد و طبیعی بود که در کنار تعطیلی مسابقات ورزشی، آنها هم به توقفی طولانیمدت در فعالیتشان ناگزیر شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخشی از مردم بعد از خروج از شوک کرونا تحرک و ورزش در منازل را برگزیدند و بسته به توان مالی به خرید وسایل ورزشی کوچک و بزرگ برای سرگرمی و تحرک خود و فرزندانشان روی آوردند تا بتوانند بدون نیاز به باشگاه در منزل یا طبیعت به ورزش بپردازند. این خریدها بعد از اولین تعطیلات کرونایی در سال ۹۹ بازار لوازم ورزشی را کمی تکان داد اما زیان ناشی از تعطیلات پیدرپی واحدهای صنفی بیش از آن بود که با این خریدها جبران شود. منیریه، راسته فروش وسایل ورزشی تهران، این روزها هم مثل تمام روزهای یکسال و نیم گذشته خلوتترین روزهای عمر خود را سپری میکند و بازار لوازم ورزشی به گفته کسبه و فروشندگان در رکود مطلق است.
کمتردد بودن بازارها و خیابانها در گرمای این روزهای تهران چیز عجیبی نیست اما خلوتی میدان منیریه، این راسته پرطرفدار و جوانپسند خیابان ولیعصر در بعدازظهری نیمهابری زیادی توی ذوق میزند. خیز پنجم کرونای دلتا مدتی است به قله رسیده و مردم سعی میکنند کمتر در اماکن پرازدحام تردد کنند. در طبقه همکف پاساژی در گوشه شمال شرقی میدان، شمار ترددکنندگان بیشتر از انگشتان یک دست نیست؛ مشتریهای مرددی که ویترینها را تماشا میکنند و امیدوارانه وارد فروشگاه میشوند اما اغلب با دست خالی از مغازه خارج میشوند.
مغازهدارها هم یا در تنهایی خود سرشان به موبایلشان گرم است، یا مغازه را رها کردهاند و دو به دو یا بیشتر، با هم به صحبت نشستهاند. نه انگیزهای برای گفتوگو با خبرنگارها دارند و نه امید چندانی به بهترشدن شرایط. «همه دنیا برگشتهاند سر کار و زندگیشان، ما هنوز اول راهیم، مردم نه جرأت بیرون آوردن بچههایشان از خانه را دارند و نه پولی برای خرید وسایل و لباس ورزشی، ما ته اولویتهای خرید هم نیستیم.» کلافگی از تعطیلیهای مکرر مهمترین گلایه آنهاست. از آخرین تعطیلیشان کمتر از یکماه میگذرد.
میگویند مشتری اگر هم بخواهد چیزی بخرد در چنین شرایطی به بازار نمیآید چون فکر میکند مغازهها تعطیلند در حالی که ما با ضرر و زیانی که تابهحال داشتهایم دلیلی برای تعطیلی و خانهنشینی نداریم. «رضا» که فروشگاه لوازم بوکس دارد، فروش کنونی مغازهاش را ۵ درصد فروش ۲ سال پیش هم نمیداند، این در شرایطی است که او به دلیل تخصصی بودن مغازهاش، مشتریهای دائمی خود را دارد و وضعیتش در مقایسه با دیگر همکارانش بهتر است. میگوید: «شرایط امروز بازار به هیچ عنوان با سالهای عادی قابل قیاس نیست اما برای فصل تابستان به معنای واقعی فاجعه است، چراکه تا پیش از کرونا تابستان فصل فعالیتهای ورزشی بود و خانوادهها برای بچهها لباس و وسیله ورزشی تهیه میکردند اما این دومین تابستانی است که باشگاهها تعطیلند و کاسبی ما هم راکد است.»
در فروشگاهی دیگر کفش اسکیت و لوازم جانبی آن را قیمت میکنم؛ ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان. «مهران» که خود هم صاحب مغازه است و هم فروشنده، در جواب این سوال که در روز معمولا چند دست کفش اسکیت میفروشد، میگوید: اگر بتوانیم هر دو روز یک جفت بفروشیم خدا را شکر میکنیم، گاهی میشود چندین روز فروشی نداریم یا فروشمان در حد کلاه ایمنی و دیگر لوازم جانبی است.» به گفته او، کف قیمت کفش اسکیت تا ۲ سال پیش ۵۰۰ هزار تومان بود و بالاترین نرخ هم ۲ میلیون تومان اما امروز ارزانترین کفش اسکیت مغازه او بدون لوازم جانبی یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است که تا ۵ میلیون تومان هم بالا میرود.
گشتی در مغازههای منیریه و گپ و گفت با چند فروشنده نشان میدهد توپ، راکت بدمینتون، دمبلهای سبک و البته کفش اسکیت از جمله وسایلی هستند که در دوران کرونا فروش به نسبت بهتری در مقایسه با دیگر اقلام داشتهاند. به گفته مغازهداران، در دوران کرونا تعطیلی باشگاههای بدنسازی، تقاضا برای دستگاههای بدنسازی خانگی را نیز افزایش داد اما با توجه به قیمت بسیار بالای دستگاههای هوازی مثل تردمیل و دوچرخه بیشتر تقاضا به سمت دستگاههای کششی رفت. دستگاههایی که بین ۷۰۰ هزار تا یک میلیون تومان قیمت دارند و در مقایسه با تردمیلهای ۱۴ تا ۱۴۰ میلیونی انتخابهای ارزانتری محسوب میشوند. اگرچه رکود ناشی از کرونا گریبان همه کاسبان این راسته را گرفته اما به نظر میرسد فروشگاههای تخصصیتر بخشی از مشتریان خود را حفظ کردهاند. لوازم تخصصی کوهنوردی و کمپینگ از جمله مواردی هستند که بهرغم گرانی ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصدی ظرف یکسال و نیم گذشته، فروش به نسبت خوبی داشتهاند.
یکی از فروشندگان لوازم کوهنوردی با اشاره به ضرورت استفاده کوهنوردان حرفهای از وسایل مطمئن و باکیفیت برای حفظ ایمنی، میگوید: «لوازم اورجینال و برند همیشه قیمت بالایی داشته اما امسال افزایش قیمتها در حدی است که بعضی از مشتریهای همیشگی را هم متعجب کرده و خیلیها ترجیح میدهند از وسایل قدیمی خود استفاده کنند. برای این که برآوردی از گرانیِ مورد اشاره فروشنده داشته باشم، قیمت چند قلم از کالاهای موجود در فروشگاه را میپرسم؛ کتری یک لیتری ۳۰۰ هزار تومان، فلاسک یک لیتری ۲۸۰ هزار تومان، چراغ پیشانی ۱۵۵ هزار تومان، یخشکن بسته به تعداد شاخهها از ۲۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و ساج و سهپایه ۵۰۰ هزار تومان. حتی بعضی از انواع کاورها و زیراندازها هم قیمتی بالای ۲۰۰ هزار تومان دارند.
در فروشگاههای غیرتخصصی هم وضعیت قیمتها بهتر نیست؛ یک جفت دمبل ایروبیک ۴۰ تا ۱۵۰ هزار تومان، دمبل بدنسازی بالای ۵۰۰ هزار تومان، اسکیتبورد حداقل ۵۰۰ هزار تومان و کمترین قیمت اسکوتر برقی ۴ میلیون تومان است. حتی برای خرید زیرانداز یوگا هم باید بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ هزار تومان پول داد. فروشگاههای لباس ورزشی منیریه هم با افت شدید فروش مواجه بودهاند؛ چیزی در حد ۸۰ درصد. آنهایی که خودشان تولیدکننده نیستند میگویند پارسال حتی توان تسویه با تولیدیها را هم نداشتهاند.
تولیدکنندهها هم با توجه به شرایط تولیدشان را به یکسوم کاهش دادهاند. قیمت یک دست لباس ورزشی زنانه تولید داخل کشور شامل مانتو و شلوار حداقل ۷۰۰ هزار تومان، سویشرت مردانه تک حداقل ۴۰۰ هزار تومان، هودی ۵۰۰ هزار تومان و سویشرت شلوار حدود یک میلیون تومان است. قیمت سویشرتهایی که با نام برندهای خارجی عرضه شدهاند ۲ تا ۲.۵ میلیون و کاپشنها ۵ تا ۶ میلیون تومان است.
بسیاری از لوازم ورزشی موجود در مغازهها تولید داخل کشور هستند. واردات بیشتر وسایل ورزشی در سالهای اخیر به دلیل وجود تولیدات مشابه داخلی ممنوع شده اما همچنان میتوان برندهای غیرایرانی را در بازار دید. برندهایی که یا قاچاق هستند یا محصول تولیدیهای ایرانی که با برند خارجی به بازار عرضه میشوند. به گفته فروشندگان در بعضی از اقلام تخصصی، تولیدات داخل کشور نه از لحاظ کیفی پاسخگوی نیاز بازار است و نه از لحاظ کمی. کفش کوهنوردی بارزترین مثال در این زمینه است؛ نبود کفشهای تخصصی و مناسب برای کوهنوردان حرفهای باعث شده بسیاری از این افراد دنبال کفش خارجی دست دوم تا شهرهای مرزی مثل بانه و مهاباد سفر کنند؛ موضوعی که رئیس اتحادیه فروشندگان لوازم ورزشی نیز آن را تأیید میکند.
مرتضی حقپرست در گفتوگو با همشهری، با اشاره به اینکه قاچاق هنوز سهم زیادی در بازار لوازم ورزشی دارد میگوید: در زمینه لباس قاچاق بسیار کم و در نهایت ۱۰ تا ۱۵ درصد است اما در لوازم ورزشی کوچک این سهم بیشتر است. به گفته او، دستگاههای هوازی بدنسازی موجود در بازار ۱۰۰درصد وارداتی است و چون تولید داخلی مشابهی وجود ندارد واردات مجاز است اما وسایل کششی بعضا به طور غیرقانونی وارد کشور میشود چون تولید داخلی وجود دارد اما تامین کننده نیاز بازار نیست. در زمینه توپ، کیسه بوکس ، کفشهای کوهنوردی و دیگر اقلام مشابه هم تولید داخلی وجود دارد اما کماکان تقاضا برای انواع خارجی این اقلام وجود دارد. رئیس اتحادیه فروشندگان لوازم ورزشی، کفشهای کوهنوردی تولید داخل کشور را درحد آماتوری میداند و معتقد است تولیدات داخلی این کالا از تکنولوژی روز بیبهرهاند و نیاز کوهنوردان حرفهای را تامین نمیکنند.
حقپرست میافزاید: وزارت صنعت، کفش را پاپوش میداند و به دلیل تولید داخلی مشابه ورود آن را ممنوع کرده در حالی که این شرایط برای کوهنوردان حرفهای فاجعه است و آنها ناچارند به خرید کفشهای دست دوم و سفارش به کولبرها روی بیاورند. البته این شرایط برای همه اقلام ورزشی صادق نیست و نبود اعتماد و حمایت، بسیاری از تولیدکنندهها را یا زمینگیر کرده و یا ناچار به تقلب: « برندهای ایرانی با وجود توان بالای تولید، گمنام کار میکنند و نام برند یا کشور دیگری مثل چین و پاکستان را بر روی کالای خود نصب میکنند. در جامعه ما اعتماد به کالای ایرانی بهویژه در بخش لوازم ورزشی کم است و تولیدکننده برای فروش بهتر از نام تولیدی خود صرفنظر میکند. حتی در زمینه پوشاک ورزشی هم با وجود کیفیت بسیار بالای تولیدات، نبود حمایت باعث شده تولیدیها نتوانند جایگاه مناسبی داشته باشند.»
رئیس اتحادیه فروشندگان لوازم ورزشی بازار را در رکود کامل توصیف میکند و میگوید: «درخواست برای لوازم ورزشی بسیار کم شده و شرایط فروشندگان از پارسال هم بدتر است. باشگاهها گرچه باز شدهاند اما قوی کار نمیکنند و مردم عادی هم که با شرایط اقتصادی موجود، توان خرید چیزی جز مایحتاج ضروری خود را ندارند.»
۴۰درصد، رقمی است که این مقام صنفی برای بیان میزان افت فروش لوازم ورزشی فقط نسبت به سال ۹۹ ذکر میکند. به گفته حقپرست از شروع پاندمی کرونا تعداد زیادی از فروشندگان جواز کسب خود را باطل کردند و سایرین هم به سختی هزینههای خود را تامین میکنند. حقپرست میافزاید: «متاسفانه به دلایل اقتصادی و غیراقتصادی در سال جهش تولید با رکود تولید مواجه هستیم. شرایط تولیدیها به گونهای است که کارگر چرخکار و دوزنده میبیند اگر پیک موتوری باشد یا در اسنپ کار کند درآمد خیلی بیشتری دارد تا اینکه در تولیدی کار کند. در حال حاضر نبود کارگر بزرگترین مشکل تولیدیهاست و حتی به عنوان فروشنده هم کسی با ۵ میلیون تومان کار نمیکند.»
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: گرانی بازار لوازم ورزشی کوهنوردان حرفه ای فروشندگان لوازم ۵۰۰ هزار تومان میلیون تومان دوران کرونا تولید داخلی تولید داخل داخل کشور باشگاه ها کفش اسکیت تولیدی ها یک میلیون حق پرست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۵۶۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابهایی که اگر فیلم شوند، پرفروش میشوند
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مهناز سعیدحسینی- مریم قربان زاده نویسنده شناخته شدهای در کشور ما است که عموماً او را با کتاب «خاتون» و «قوماندان» که توجه و تقریظ رهبر انقلاب را به دنبال داشت، میشناسند، اما این نویسنده صاحب سبک کتابهای متعدد و قابل توجهی در حوزه ادبیات دفاع مقدس با تمرکز ویژه بر روی نقش بانوان دارد که نه تنها هم قد و قواره خاتون و قوماندان هستند، بلکه حتی میتوان این کتابها و ویژه حوض شربت این نویسنده را یک سر و گردن بلندتر هم دانست. با این بانوی نویسنده گپ و گفتی درباره ادبیات دفاع مقدس و نقش زنان در این ادبیات داشتیم که با هم در ادامه میخوانیم:
خانم قربان زاده! از نظر شما اهمیت پرداختن به شخصیت مادران و همسران شهدا یا جانبازان چیست؟ این پرداخت چه کمکی میتواند به وضعیت امروز ما در حوزه زنان بکند؟
ما در جامعه و به خصوص در مورد نوجوانها نیاز به الگو داریم. از این منظر خواندن از موفقیتها و توفیقات افراد حتماً اثرگذار خواهد بود و به تغییر دیدگاه خیلی از خانمهایی که مشکلات و مسائل زندگی شان تقریباً شبیه آنها است، کمک میکند. کلاً قصه گویی ما ایرانیها سر همین ماجرا است. از کودکی دنبال این مسئله بودیم که ببینیم آن شخص چطور مشکلش را حل کرد و در آن افسانه چه اتفاقی افتاد و برای آن اسطوره چه مسئلهای پیشآمد و بعد بعد به خودمان بگوییم پس تو هم میتوانی همان راه را بروی و موفق شوی.
الگویی برای زنان امروز
زن امروز جامعه ما یک مقدار سردرگم شده است. نمیداند که دقیقاً از خودش چه میخواهد. دلش میخواهد یک مادر خیلی خوب و کامل باشد، دلش میخواهد تحصیل کرده در مدارج عالی باشد، دلش میخواهد یک مانکن باشد ... نمیداند چه میخواهد و به همین دلیل هر دری را میزند تا ببیند کدام یک از این جنبهها میتواند او را به آرامش برساند. دیدن الگوها و شنیدن زندگی آنها از این جهت که این راه را نشان میدهد و الگویی میشود تا به راه دیگری هم فکر کرد و طور دیگری هم نگاه کرد، اهمیت دارد.
کیفیت کتابهای منتشر شده در این زمینه چگونه است؟
آن چنان نیست که انتظار میرود و لایق این حوزه است. علی رغم تنوعی که به لحاظ موضوعات و افراد و سوژهها و زندگیهایی که بازتاب داده میشود، کتابها خیلی متنوع نیستند؛ یعنی انگار روی یک سیر خط زمانی پیش میروند. هرچند همه آنها یک جاهایی باهم دیگر فرق میکنند اما در نهایت یک زندگی شبیه زندگی یکی دیگر شد. گرچه سبک زندگی آدمهایی که در این مسیر هستند تا حدودی شبیه هم هست، اما این شباهت یک وقتهایی باعث شده که خواننده را نتواند قانع برای خواندن کتاب جدید کند. تعجیلی هم که ناشرها دارند برای کتابهای این سبکی که به فلان مراسم و به فلان تاریخ برسد و در کنارش عدم همکاری خانوادهها باعث میشود نویسنده فراغ بال نداشته باشد و نتواند ان چنان که دلش میخواهد بنویسد همین منجر میشود به کتابسازی.
حجم کار زیاد است و همه دلشان میخواهد در این حوزه باشند و برای خودشان کلی تکلیف و وظیفه تعیین کردهاند، اما به لحاظ کیفیت آنچه که باید باشد نیست. ضعف ادبی و قدرت مانور ادبیات، به لحاظ تاریخی و نگاه جدید و خلاقی که نویسنده باید داشته باشد بر فقر آثار می افزاید و همینها دست به دست هم میدهد که این کارهای ضعیف بر کارهای قوی غلبه کند و کارهای قوی چوب کارهای ضعیف را بخورد.
ضربه به ادبیات پایداری و کتابهایی که طعم و نمک ندارند
این کتاب سازیها چه آسیبی میزنند و در مقابل چه کار باید کرد؟
دلم میخواهد به نهادها و ارگانهای مسئول بگوییم که کاری نکنند! حداقل در حوزهی ادبیات و بحثهای رسانهای کاری نکنند. ما بیشترین ضربه را از همین نهادها و ارگانها و سازمانهایی خوردیم که دلشان میخواست بیلان کاری پر کنند و زودتر طرحها را به تولید برسانند و کتابها را منتشر کنند و لیست بدهند و جدول پر کنند. علی الخصوص بسیاری از اینها نگاه ادبی به کتابها ندارند؛ نگاه اعتقادی دارند و آن احساس تکلیف_ که حتماً محترم و مقدس است_ باعث ورود آنها شده اما بیشتر آسیب میزنند. چقدر از ادبای کشور و اهل پژوهش و ادبیات، در مصادر تولید کتابهای حوزه دفاع مقدس هستند؟ چقدر رستههای نظامی یا دولتی در مناصب تولید این آثارند؟ در این شکل دیگر آن شانیتی که کار ادبی باید داشته باشد و در ادبیات پایداری خودش را نشان بدهد، ندارد. چون آن ارگان و نهاد و موسسه دنبال این هستند که زودتر کتابش دربیاید و بعد بتواند آن را بگذارد روی میز و جلو بقیهی نهادها و ارگانها بگوید مثلاً من این کتاب را چاپ کردم و این سوژه ما بوده و مسائل این چنینی...
این کارها به ادبیات پایداری آسیب زده است. بسیاری از این کتابها خشک و بیروح هستند و طعم و نمک ندارند.
نظرتان درباره جایزهها چیست؟
جایزهها با هدف رشد و شناسایی و تشویق نویسندههاست اما عملاً جایزهها برای کتابهای سفارشی خود نهادهای سفارش دهنده است. وقتی خودشان کتاب مینویسند، خودشان تقدیر و خودشان چاپ میکنند باید خودشان هم کتاب را بخوانند!
این قسمت ماجرا آزار دهنده است و کار برای نویسندههایی که بخواهند مستقل کار کنند و زیر بلیت کسی نباشند، سخت است و نامشان در لیست کاندیداهای جوایز قرار نمیگیرد.
اعتبار جوایز به آثاری است که بر میگزینند. انتخاب آثار ضعیف به صرف این که سفارش دهنده یا ناشر یا داوران دستی در تولید آن داشتهاند، ضربه زدن به اعتبار جوایز ادبی است و نویسندگان اصیل ترجیح میدهند اصلاً در چنین جوایزی شرکت نکنند.
یعنی شما معتقد هستید برای تولید آثار بهتر و بیشتر در حوزه دفاع مقدس به حمایت نهادها و ارگانها هیچ نیازی نیست؟
این حمایتها و احساس تکلیفهای نادرست باعث شده ما با لشکری از آدمها مواجه باشیم که توهم نویسندگی دارند. فضا آن قدر بیدر و پیکر شده که همه دل شان برای شهدا میسوزد و احساس میکنند باید قلم دست بگیرد و بنویسد. اما این افراد ادبیات را نمیشناسند و با شرکت در چند کلاس و دوره فکر میکنند نویسنده شدهاند. نویسندهای که رمان نخوانده و ادبیات و سبکها و اصلاً جریانات ادبی را نمیشناسد، چطور میتواند نویسندگی کند؟ به صرف اینکه قلم خوبی دارد؟
قلمهایی که نیاز به رشد دارند
این قلم قابل احترام است اما همان قلم نیاز به رشد و پرورش دارد. با چهار تا کارگاه و کلاس نویسندگی که آدم نویسنده نمیشود. اما این اتفاق دارد میافتد و کرور کرور از این مدل آدمها میآیند و کتاب مینویسند. هر چند با همان کتاب اول _متاسفانه بگوییم یا خوشبختانه _خلع سلاح میشوند و دیگر اقبالی به سمتشان پیدا نمیشود. این درد هم دامنگیر افراد است و هم دامنگیر ادبیات. یک بار یکی از ناشران از من خواست تا بر کار نویسندگانشان نظارت کنم. یکی از شروط من برای این کار این بود که این نویسندهها صد رمان برتر دنیا را خوانده باشند و لیست رمانهای خوانده شدهشان را به من بدهند. اما آن ناشر خندید و گفت شما خیلی توقعتان بالا است!
طبیعی است وقتی اینطور به ادبیات نگاه میکنند نباید منتظر کتابهای مانا و تأثیر گذار باشیم.
مساله مهم دیگر اینکه با وجود کتابهای ضعیف و سطحی، ما کتاب خوب در حوزه دفاع مقدس کم نداریم، چرا از این کتابها به اندازه کافی اقتباس نشده است و ما فیلم خوب دفاع مقدسی هم کم داریم؟
این را باید از کارگردانها و سینماگران و تهیه کنندهها بپرسید. سرمایه گذاری در این گونه موضوعات توجیه پذیر است و میتوانند سرمایهشان را برگردانند. مردم ادبیات پایداری را دوست دارند و از فیلمهایی که ساخته میشود استقبال میکنند.
چه طور میتوان یک زنجیره کامل از کتاب تا اثر هنری مثل تئاتر، فیلم، مستند، انمیشن و در کشور ایجاد کرد؟
سینمای ما هنوز نفهمیده که اصالت با متن و با کتاب است. همان طور که بازیگر نمیداند اصالت با کارگردان است و کارگردان از او مهمتر است. کتابهای خوب دفاع مقدس کارهای آمادهای هستند. علی الخصوص کارهایی که مربوط باشد به زندگی همسران شهداست، صحنههای نظامی و هزینه بردار هم ندارد که خرجش بالا باشد. سوژه این کتابها هم مورد نیاز جامعه است. اینکه در سالهای پس از پیروزی انقلاب سراغ این سوژهها نرفتند واقعاً برای من هم جای سؤال دارد. یک بخشاش شاید بحث همین رسانهها و مطبوعات و تلویزیون است که این نیاز را منتقل و این بستر را فراهم نکردهاند تا گفتوگویی بین نویسنده و فیلمنامهنویس یا تهیهکننده اتفاق بیافتد و نویسنده بتواند تهیهکننده و کارگردان را مجاب کند که آنچه نوشته است ارزش فیلم ساختن را دارد. گفتوگویی بین این دو گروه برقرار نمیشود.
به هر حال برای بسیاری از کارگردانها و تهیه کنندهها اقتصاد خیلی مهم هست و بالاخره بحث اقتصاد سینما چیزی نیست که آدم بتواند از آن بگذرد یا حتی بخواهد زیر سوالش ببرد اما بعضی از کارها و کتابهای دفاع مقدس آن قدر خوب هستند که اگر ساخته شوند بازخورد خوبی خواهد داشت و مطمئناً تهیه کنندگان میتوانند به بازگشت سرمایه خودشان مطمئن باشند. چه بسا که بیش از بازگشت سرمایه هم برایشان داشته باشد؛ چیزی که تا الان تجربه نشان داده فیلمهای خانوادگی طیب و طاهر با دیالوگهای خلاقانه و با صحنه پردازیهای فکر شده توانستهاند مردم را به تماشای خودشان بکشانند و موفق شوند.
انتهای پیام/